نفهمیدیم چرا ویدئو ممنوع بود؟
* خب الان سازوکاری برای نقش مردم وجود دارد؟ مثال عرض میکنم. همین قانون عفاف و حجاب، چطور مردم میتوانند نظرشان را پیاده کنند؟ چه سازوکاری وجود دارد برای رساندن صدای مردم به آن تصمیمگیرانی که در حوزههای مختلف در شوراهای مختلف هستد؟

* و مردم؟
– من در آن قضیه هویت ملی ایران؛ حتما آینده را شرط میبینم، یعنی همهاش گذشته نیست، امید به آینده است. اصلاً مردم تلقی دقیقتری نسبت به آینده پیدا کنند. این گذشته و حال و آینده ممزوج که میشود هویت دقیق را فراهم میکند. اگر ما فقط بگوییم که در گذشته خیلی آدمهای مهمی بودهایم این تاثیرش آنقدر زیاد نیست که بگوییم امروز کشور ما حرکت رو به جلو قوی دارد و یا تلقی مردم این باشد که این ساماندهی در آینده یک حرکتهای قوی دارد. بنابراین در بحث قبلی حتماً باید سهم حال و آینده را جدی گرفت. اشاره خوبی کردید که چرا قوانین برنامه ۲۵ یا ۳۰ درصد اجرا میشود؟ چون یک نظریه واحد توسعه برآن حاکم نیست. گاهی میبینید هر چیز خوبی را در آن مینویسند. مثل این میماند که شما میخواهید برای خانواده خود بگویید من میخواهم همه اعضای خانواده خیلی عالم و پولدار و عدالتگر و افراد زیبایی باشند. همه اینها ممکن است با هم رخ ندهد. وقتی میگوییم کشور اولویتهای خود را در نظر بگیرد، برای همین است. اول باید بفهمیم کدام یک اولویت نخست است. معنیاش این نیست که بقیه را در نظر نمیگیرند. آنها اولویت دوم و سوم هستند. همه را همردیف میگیرند. بنابراین هر دولتی بیاید یکی را برمیگزیند و یا دو تا را نصفه نیمه انجام میدهد. بعد میگویید چرا انجام ندادید میگوید شما همه اینها را نوشتید من این دو تا را گرفتم. اگر خیلی خوشجنس باشد اینطور میگوید. این اصلاً اشکال کار است البته همه مشکل این نیست. یک مشکل برمیگردد به دموکراسی در کشور ما. مردمسالاری یک مسأله تفننی برای جمهوری اسلامی نیست، برای آن یک مسأله ذاتی است اما سازوکارش برای قوام بخشیدن به آن مهیا نیست. مثلاً احزاب قوی که مردم فکر آنها را بشناسند و در انتخابات نقش جدی داشته باشند نیست و شب انتخابات میآیند یک لیستی میدهند، اینکه چقدر از برنامهها اجرا میشود معلوم نیست. نتیجه این میشود که نمایندهای که در مجلس میآید و میخواهد قانون برنامه را بنویسد، برای اینکه رأی جمع کند، پشتوانه حزبی هم ندارد، باید برود در روستاها بگوید جاده درست میکنم، گاز و آب را وصل میکنم و وقتی میآید در پارلمان دنبال همینهاست. نگاه ملی ذیل این قرار میگیرد. بنابراین شما وقتی بودجه را میبینید دو هزار پروژه خرد داخل آن است و اگر سؤال کنید اینها چقدر در توسعه ملی نقش دارد، میبینید نقش زیادی ندارد.

– یک بخشی مربوط به سازوکارها و نظاماتی است که در قانون اساسی آمده است. مثلاً نمایندگان مجلس باید از متن مردم برآمده باشند و به طور واقعی اگر باشند باید صدای مردم باشند و نیازهای مردم را منعکس کنند و یا اعضای شورای شهر؛ شورای ده و شورای بخش و… اینها باز با رأی مردماند و باید علیالقاعده حامل آرای مردم باشند و البته مصالح را هم در نظر بگیرند. گاهی ممکن است مردم در موردی بخواهند میتنیگی بگذارند، در قانون اساسی هم آمده. بگذارند میتینگ داشته باشند و نظرشان را بگویند. رسانهها در جامعه ما خیلی مهماند. یعنی باید صدای مردم باشند. شما در ایرنا باید صدای مردم باشید. درست است که رسانه دولتی هستید، دولت باید خودش تابع آزادی فکر باشد.
در عدالت اجتماعی، بدون آزادی رشد نمیکنید
هنوز همه چیزها برای این فراهم نیست و آن نکتهای که شما گفتید که یک نهاد تصمیمساز برای توسعه ضروری است. من فکر میکنم همین امروز انجام شود بهتر است تا بگذاریم برای فردا.
– سعادتی برای ما بود.
منبع: https://www.irna.ir/news/85737937/%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1
بگذارید خودشان تصمیم بگیرند، بگذارید اشتباه کنند، خودشان تصحیح میشوندو بلوغ پیدا میکنند. مرحوم شهید مطهری در یکی از آثارشان میگویند اینکه مردم در انتخابشان اشتباه کنند، حتی فردی که نامناسب است انتخاب کنند، صد بار هم اشتباه کنند، جای تأسف دارد ولی جای منع کردن ندارد. باید بگذارید خودشان بلوغ پیدا کند. این بلوغ اجتماعی خیلی چیز مهمی است و این باید تمرین کند تا بلوغ پیدا کند، در تمرین گاهی اشتباه هم میکند. وقتی ما متمرکز تصمیم میگیریم اشتباه نمیکنیم؟ پر از اشتباه است. ولی کارها را تا جایی که ممکن است واگذار کنید، ممکن است در مسائل امنیتی نتوانید واگذار کنید خصلتش تمرکز است. یا در حوزه دیپلماسی نتوانید واگذار کنید. اما در حوزه اقتصاد هم نمیتوانید واگذاری کنید؟ در حوزه تصمیمگیری در یک شهر اگر بگوییم ایکس ریال بودجه عمرانی دارد و خودتان تصمیم بگیرید این بودجه را برای کدام بخش عمرانی میخواهید مصرف کنید، این بهتر است یا ما در سازمان برنامه و یا مجلس بنشینیم و بگوییم که صدتا پروژه داریم به هرکدام یک میلیارد میدهیم و شما مجبورید همین یک میلیارد را خرج کنید. کدامش بهتر است؟
* خودش منتخب مردم است.
* حالا در حوزه اقتصاد به همین صورت است. در حوزههای دیگر چه؟
توسعه ملی متولی میخواهد/ نگران تمامیت ارضی ایران نیستم/ باید یکبار دیگر خصوصیسازی در کشور انجام شود/ مسأله نگرانکننده اقتصاد کشور است/ کشوری که حال اصلاحات نداشته باشد، عقب میافتد/ علت ممنوعیت ویدیو را نفهمیدیم!/ مخالفین را نعمت بدانید
* ولی در رأیآوری آن نماینده نقش دارد.
– در این موضوع عوامل مختلفی موثر است. بخشی سرمایهگذاریهای سختافزاری است که مثلاً بودجهای بگذارند و واحدهایی بوجود بیاید که معمولاً هم رشد زیادی از نظر عملی در بیرون ندارد. وقتی اینها مؤثر است که علائق آن جوامع دیگر به ایران جذب و جلب شود. یعنی فرض کنید رفتار ایران در صحنه منطقهای و بینالمللی به نحوی باشد که برای آنها چشمگیر باشد. یا اقتصاد ایران از قوتی برخوردار باشد که برای آنها چشمگیر باشد، بنابراین خود به خود روابط را برقرار و جاذبه ایجاد میکند. در این حدی که شما میگویید سرمایهگذاریهایی شده است مثلاً بنیاد سعدی بوجود آمده که کارهایی درباره ادب فارسی میکند و استادانی را دعوت و برای آنها کرسیهای زبان فارسی ایجاد کرده ولی برای اینکه بتواند یک جریان وسیعی ایجاد کند با دو مسأله مواجه است. یکی اینکه شما رقبایی دارید که این رقبا به دلایل سیاسی و نه دلایل فرهنگی گاه مانع هستند. این هم فرازوفرود دارد و گاهی روابط خوب است راه را باز میکنند و یا گاهی مانع میشوند. بعضیها یک رفتار ایدئولوژیک پیدا کردهاند که نمیخواهند این نفوذ فرهنگی بوجود بیاید. در برخی از همسایگان این وضع را میبینید. اینها یک بعد است و بعد دیگر اینست که در جامعه گاهی از نظر بعضی ابعاد رشد کافی نمیکنید و این جلوه لازم را بوجود نمیآورد؛ مثلاً در حوزه اقتصادی توسعه پیشبرنده پیدا نکردهاید و این تأثیرش را میگذارد. شما ممکن است در بعد امنیتسازی و مبارزه با تروریسم موفق باشید آن هم یک تأثیر مثبت دارد اما اگر از نظر اقتصادی آن حالت جهشی را پیدا نکنید، نه تنها در داخل مشکل پیدا میکنید بلکه در پیدا کردن کسانی که علاقهمند به این فکر هستند، یا این علائق کم میشود و یا بوجود نمیآید. این دو بعد را باید همیشه در نظر گرفت. یا وقتی نسبت به برخی موضوعات منطقهای متناسب با مقتضیات تصمیم به موقع نمیگیرید این باعث میشود که عدهای دچار چالش میشوند و به همان میزان هم از علاقه آنها کاسته میشود. ممکن است مقداری روی سبک زندگی باشد و یا فکر ایدئولوژیک و یا در زبانشان. من در کل کارهایی که میشد از طریق دستگاههای دولتی انجام داد را بد نمیدانم، رادیو تلویزیون گسترشهایی پیدا کرده است، وزارت ارشاد کارهایی انجام داده ولی مهمش را من در ایجاد موج علاقهمندی میبینیم که این ابعاد مختلفی دارد که گاهی ما موفق هستیم و گاه موفق نیستیم.
* این نظریه بر اساس بحرانهای پیش رو تدوین میشود یا بر اساس رؤیاهای پیش رو؟ هر دولتی میآید، یک نکتهای را پررنگ میکند، یک دولت بر سازندگی، یک دولت بر عدالت، یک دولت بر تعامل با جهان و… به نظر میرسد که هر ۸ سال یک بار، رؤیایمان را داریم تغییر میدهیم و بر اساسش برنامهریزیهای ما تغییر پیدا می کند. این نظریه که از توسعه میفرمایید، متناسب با چه چیزی باید تدوین شود؟ متناسب با بحرانی که ما با آن مواجه هستیم، بحران اقتصادی، بحران سیاسی، محیط زیست، روابط خارجی و… یا نه بر طبق آرمانها و رؤیاهایی که در طی تاریخ دنبالش بودیم. ما دنبال استقلال، عدالت، آزادی، توسعه، پیشرفت، رفاه و… بودیم. خب ما ظاهراً نمیتوانیم انتخاب درست انجام بدهیم، گاهی آرزو جای برنامه را میگیرد، گاهی جای نظریه و گاه اجرا را میگیرد. همه اینها با همدیگر ما را با یک کلاف سردرگم مواجه میکند که تفاوت بین رؤیا و برنامه، بحران و برنامه را نمیتوانیم ایجاد کنیم. شما فکر میکنید که مشکل اصلی ما در این حوزه کجاست؟
یا در مورد فنی ما محصولات و نیازهای فنی رادیو تلویزیون را همه از خارج وارد میکردیم. اطلاع دقیق داشتم که ظرفیت فنی ایران بالاست. بهترین استعدادهای ما میروند در بخشهای الکترونیک دانشگاه. خب اینها میروند در بازار. ما هم باید برای آنها بازار فراهم کنیم. ما گفتیم این نیازها را داریم، بیایید بسازید. فرستنده کمقدرت، میانقدرت و پرقدرت را هم ساختند. تجهیزات استودیویی خیلی در داخل ساخته شد. البته نمیدانم بعد چه سرانجامی پیدا کرد. آن موقع حدود ۱۰۰ شرکت شروع کردند به فعال شدن. یک ایدهای در ذهن ما بود از اول که اگر بخواهیم یک کار درست انجام بدهیم باید با کمک مردم انجام بدهیم و توسعه بدون این رخ نمیدهد. در هربخشی دنبال چنین چیزی بودیم.
مثلاً بخشهایی از حوزه آسیای میانه، قفقاز و آسیای مرکزی تحت تأثیر این فرهنگ قرار گرفتند، حالا چه از نظر زبان و ادب فارسی و چه از نظر خلقوخو و سنتهای اجتماعی و یا از نظر گرایشهای معنوی. یا بعد از اینکه مردم ایران اسلام آوردند و تفکر اسلامی با تفکر ایرانی ممزوج شد، فکر عمیقی را بوجود آورد که این جاذبههایی را در کشورهای دیگر ایجاد کرد. مثلاً ایران یک پایگاه بزرگ در حوزه حکمت اسلامی شد. شما در همه کشورهای اسلامی چنین عظمتی را نمیبینید که از درون آنها شخصیتهایی مثل ابنسینا و ملای رومی و ملاصدرا و بسیاری دیگر ظهور کنند. این فکر منسجم حکمت در ایران، یک موضوع درخشنده شد، لذا کشورهای دیگر که زبانشان ممکن است فارسی نباشد، عربی یا لاتین باشد، این تمدن و خصوصیت ایرانی را مورد توجه قرار دادند.
– حس من این بود که باید خدمتگزار مردم باشم حالا در هر بخشی، چون این یک کار در همه اینها مشترک نیست. انسان در رادیو تلویزیون کار میکند، یکجور باید فکر کند، در وزارت ارشاد یکجور، در دبیرخانه شورای امنیت یکجور، در مجلس جور دیگر. یعنی راحت نیست یکی را انتخاب کنید. باید نقطه کانونی فکر خود را داشت و از زمان بیشترین استفاده را کرد برای خدمت گستردهتر. این تلقی برای من که از جوانی در کار اجرا بودم این بود که ما از زمان استفاده کنیم برای خدمت بیشتر، ممکن است جایی اشتباه هم کرده باشم، بههرحال فرد متاسب با سنیناش ممکن است اشتباهاتی کند. نقطهای که همیشه دنبال میکردم این بود که فکر توسعهای داشته باشم و در جایی که هستم توسعه بدهم آنجا را و تصور میکنم ایران خیلی ظرفیت زیادی دارد و ما باید مدیرانمان در این زمینه فکر مسلطشان توسعهگرایی باشد. توسعهگرایی به معنای این نیست که دولتی اداره شود، زمینه رشد را فراهم کند.
اما آیا در شرایط فعلی میشود اصلاحات انجام داد؟ حتماً میشود.

* این عناصر هویتی هر کدام به عنوان نقاط قوت است که میتواند جامعه را تثبیت کند، عامل وحدت جامعه باشد اما در نگاه بیرونی وقتی از اقتدار ایران صحبت میکنیم یک موضوع مرزهای امنیتی است که همیشه در سیاستگذاریهای امنیتی بحث نگاه به غرب داشتیم چون تهدیدها از غرب بوده و یا همیشه میخواستیم حاشیه امنی در مرزهای غربی داشته باشیم که تا مدیترانه هم پیش میرویم. اما زبان فارسی نادیده گرفته شده یعنی همان نسبت که میتواند مرزهای امنیتی ما به سمت مدیترانه باشد، مرزهای فرهنگی ما هم میتواند به سمت آسیای میانه، قفقاز، پاکستان و هند باشد ولی اینها خیلی کمرنگ شده است. شما سالها مسئولیت شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی را به عهده داشتید. وقتی شما در یک نگاه کلان اقتدار ایران را مورد بررسی قرار میدادید چه سهمی را برای این حوزهها میدیدید، یعنی این نفوذ که طبیعی است، نفوذ تحمیلی نیست، چقدر در زبان فارسی، فرهنگ و ادب ایرانی سرمایهگذاری کردیم؟ چون سالهایی بوده در خلأ ایران در دوران حکومت شوروی فرهنگ دیگری حاکم بوده و آن موقعی که میتوانستیم و میشد در این حوزه سرمایهگذاری گنیم از دست دادیم یا باز سپردیم به فرهنگهای دیگر. در این حوزه کلان اقتدار و امنیت ایران شما چه سهمی را برای این موضوع در نظر میگیرید؟
مجری: با همین نگاه هم دو بار تصمیم گرفتید، وارد دولت به عنوان رئیسجمهور شوید و نامزد شوید، همین برنامه را داشتید؟
* آقای دکتر شما با لحاظ همه مسائلی که گفتید آیا برای امروز و آینده ایران نگرانی دارید؟ آیا نگران تمامیت ارضی هستید؟ آیا موارد تهدیدکننده اینقدر جدی هستند که بشود نگران شد و برایش یک تصمیم عاجل گرفت یا نه؟ شما بر اساس همین عناصر هویتی فکر میکنید که ما مشکلی از این جهت نخواهیم داشت؟ اگر امروز بخواهیم بزرگترین نگرانی شما را پس از این همه سال مسئولیت در نظام در مقاطع مختلف داشته باشیم کدام نکته را پررنگتر و مهمتر میبینید؟
یکی از مشکلاتی که امروز در سرمایه اجتماعی مطرح است این است که چه میزان مردم مشارکت در کار اجتماع دارند. وقتی صنعت و معدن ۸۵ درصد دولتی و خصولتیاست یعنی مشارکت به مردم ندادهاید. همین میزان سرمایه اجتماعی شما کاهش پیدا می کند. توانمندی اقتصاد و پیشبرندگی آن هم کاهش پیدا میکند. چون سیستمهای دولتی، تولیدکنندههای خوبی نیستند و باید بخش خصوصی ورود پیدا کند. بسترهایش را باید فراهم کرد. الان گاهی میگویند که تحریمها از مشکلات اصلی کشور است. تحریمها حتماً مشکل مهمی است ولی خیلی از اینها را خودمان میتوانیم حل کنیم و این تحریمهای داخلی بیشتر مضر است. مثلاً اینکه اقتصاد ما دست مردم قرار بگیرد و بگذاریم که خود مردم فعال باشند چه ربطی به تحریم دارد؟ جز اینکه یکسری غولهای اقتصادی دولتی و شبهدولتی درست کردیم که یک عده از جوانها که از دانشگاهها میآیند و میخواهند وارد بخش تولید شوند نمیتوانند با اینها رقابت کنند. معلوم است که اینها بخشهای بزرگ اجتماع ما شدند از نظر اقتصادی، لذا دسترسی به اطلاعات دارند، به راحتی میتوانند با تلفن امکانات دولتی را وام بگیرند. بیچارههایی که از پایین رشد میکنند چطور با اینها رقابت کنند؟ شما باید بپذیرید اگر میخواهید به عدالت اجتماعی برسید باید از این که دولت و شبهدولتیها اقتصاد کشور را کنترل کنند دست بردارید و این خلاف عدالت است، چون نمیگذارد که مردم مشارکت کنند. استعدادهایشان رشد نمیکند.
– حس افتخار و اینکه درکشوری زیست میکنیم که از یک سابقه تمدنی بسیار ارزشمند برخوردار است. ایران کشوری است که در طول تاریخ همیشه به عنوان یک تمدن فرهنگی از آن یاد میشود. همه تمدنها ابعاد مختلف دارند ولی یک نقطه درخشنده در آنها دیده میشود. در تمدن ایرانی، ویژگی فرهنگی تابناک است، به همین دلیل در زندگی متعارف مردم هم میبینید که کنار قرآن و سایر کتب ادعیه، حافظ هم هست. همین علایق ادبی و فرهنگی جامعه ما را نشان میدهد. شما در فرنگ این را نمیبینید که آثار شکسپیر را کنار خودشان در خانهها بگذارند. ممکن است ابعاد اقتصادی بیشتر مورد توجهشان باشد. از این جهت توجه به ایران و تمدنمان باعث افتخار همه ایرانیان است.
– این تا حد زیادی بستگی به تلقیای دارد که ما از هویت جامعه داریم و اینکه چه نسبتی با آن برقرار میکنیم. معمولاً فیلسوفان و جامعهشناسان وقتی درباره هویت جامعه صحبت میکنند ذهنشان سمت سنتهای اجتماعی، مذهب، اخلاق، تاریخ یا گذشته و حال و آینده میرود. برخی از آنها مثل دورکیم بیشتر خصلتهای اجتماعی را مبنا قرار میدهند و برخی مثل ماکس وبر بر تاریخ و اخلاق و دین توجه بیشتری کردهاند و برخی از متفکران که معاصر ما هم بودهاند مثل باومن هویت سیال را مورد توجه قرار دادند. البته کمی گرایشهای چپگرایانه دارد ولی تلقی او این است که هویت جامعه هیچ وقت ثابت نیست و گرایش به پیشامدرن و پسامدرن دارد. پیشامدرن همین سنتها و تاریخ را میگوید که حالت ثبات دارند و پسامدرن به دلیل نفوذ اقتصاد جهانی و جهانی شدن و امورات دیگر است که گرایشهای فراجغرافیایی بوجود میآورد، در واقع هویت جامعه را هم امر سیال میبیند. تصور من این است که کلاً هویت جامعه چه در پیشامدرن و چه پسامدرن حالت ایستا ندارد و همیشه در حرکت است. به خاطر اینکه حتی اگر در گذشته به تاریخ نگاه کنیم روایتی که امروز از تاریخ داریم تغییر میکند، و اگر به سنتها هم نگاه کنیم قرائتی که امروز از سنتها داریم همیشه یکسان نیست و برحسب دادهها تغییر میکند. وقتی ما راجع به هویت جامعه فکر میکنیم باید ذهنمان برود سمت یک تابع پیوسته که هر لحظه تغییر دارد ولی خود این تابع تشخص دارد. یعنی هویت جامعه تشخصاش به این تابع است و نه به نقطهها. اگر اینطور در نظر بگیریم همیشه میتوانیم نسبت به هویت جامعه هم تغییر را و هم تشخص را ملاحظه کنیم.
– فراغبال اگر بخواهیم قائل شویم، هیچ وقت برای ایران بوجود نمیآید چون مزاحمین زیاد هستند و ما باید درون این شرایط زیست کنیم و با هوشمندی کشور را از این شرایط عبور دهیم. تحریمها یک وجه است. تحریمها حتماً مانع توسعه و سنگی است جلوی توسعه و باید حتماً برداشته شود و این یک مقداری با ماست و مقداری با دیگران است. بنابراین ما باید تلاش کنیم اما همه همت ما معطوف به این نباید باشد چون یک مقدار هم دیگران در این مسأله نقش دارند. حجم زیادی از مشکل سر آنهاست، کمااینکه برای دورهای درباره بحث هستهای توافق شد و بهم زدند و معلوم است که این یک چیز لقی است. ولی حتماً باید تلاش کرد چون این سرعت توسعه ما را میگیرد. در مورد مسائل منطقهای بحث دیگری است، بله البته الان شیپور میزنند که ایران خیلی ضعیف شده است، خب اگر خوشاند به این احوالات باشند، ما نمیخواهیم مانع خوشی دیگران شویم، ولی واقعیت این نیست. ما در این یکسال و خوردهای در حوزه منطقهای فرازوفرود داشتیم و بعضی جاها لطمه خوردیم و برخی جاها اینطور نیست. بعضی جاها لطمه زدند. اینطور نیست در یک مصاف فقط این طرف را ببینند باید آن طرف را هم ببینیم. در جنگ با عراق هم میزدیم و میخوردیم و نمیتوانیم بگوییم ما فقط قسمتی که خوردیم را محاسبه کنیم و آن قسمتی که زدیم را محاسبه نکنیم، به هرحال یکسال و خوردهای است که رژیم صهیونیستی سرگردان است، آواره دارد، اقتصادش نامیزان است، آن هم خورده دیگر.
* به نظر شما در تصمیمگیریهای کلان چقدر نظر مردم لحاظ میشود؟ در تصمیماتی که در حوزههای اجتماعی و فرهنگی گرفته میشود، آیا دیده میشود؟ آیا کنار آن آمایش سرزمینی که میفرمایید یک نوع آمایش اجتماعی هم وجود دارد که به هر حال تبعات اجتماعی بعضی از تصمیمات را در آن لحاظ کنند؟
هویت جامعه ایستا نیست
* وقتی این رو میفرمودید یاد کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری افتادم، شما داماد ایشان هستید و به توصیه ایشان از رشته علوم کامپیوتر، به فلسفه تغییر دادید. شاید این سؤال را بشود اینطور مطرح کرد که هیچ موقع بوده که هویت اسلامی و ایرانی در تضاد با همدیگر قرار بگیرند یا نه همیشه توانستهاند یک ترکیب موفقی را ایجاد کنند؟ نکاتی که فرمودید حاکی از خدمات متقابل ایرانیان به اسلام و اسلام به ایران است و البته شهید مطهری هم آن کتاب را در سال ۱۳۴۹ نوشت در اوج تبلیغات باستانگرایی دوره پهلوی، امروز وقتی نگاه میکنیم شما چه تصویری از این عناصر هویتی دارید؟ شاید بشود گفت هویت ایرانیان متشکل از سهگانه ایران، اسلام و تشیع است. آیا در سیاستگذاریهای کلان و برنامهریزیهای اصلی در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، بینالملل، سیاست خارجی و… ما توانستهایم هر سه این عناصر را با همدیگر با یک سهم ببینیم و توازن بر قرار کنیم یا همیشه ترجیح یکی بوده بر دیگری که این هم داریم آثارش را میبینیم که منجر به تضعیف هر سه عنصر میشود چون هر سه با همدیگر یک هویت را میسازند.
– نظریه توسعه ربطی به بحران و مسائل روز ندارد. مبنای آن عقلانی است. برای اینکه اقتصاد پویا و قوی با مؤلفه عدالت اجتماعی که مورد توجه هست، داشته باشید، از نظر عقلانی به چه چیزی میرسید؟ ممکن است مقطع پنج ساله، بیست ساله و یا پنجاه ساله برای آن اختصاص دهید یا متناسب با شرایط روز منعطف کنید. اول نظریهتان را باید بگویید که باید مبنای عقلانی داشته باشد. من فکر میکنم در این زمینه حتماً باید توجه به عدالت اجتماعی داشت، چون عدالت اجتماعی از ارکان مهمی است که میتواند سرمایه اجتماعی کشور را بارور کند و نمیتوانید از آن غفلت کنید. البته خیلی از متفکران راجع به عدالت اجتماعی آرای مختلفی دارند. مقوله بسیار پیچیدهای است. شما نمیتوانید در مهد تفکر اسلامی و ملیت ایرانی که ذاتاً گرایش عدالتخواهی داشته این را نادیده بگیرید. عدالت مقولهای نیست که ساده کنید و بگویید پولی به همه میدهیم میشود عدالت، این نیست. عدالت برمیگردد به خصوصیت فطری انسانها. در فطرت انسانها استعدادهایی هست، یک جامعه عادلانه وقتی است که این استعدادها از حالت قوه به فعل دربیاید. دولت باید بسترساز باشد. دولت نباید جایگزین افراد باشد. دولت باید زمینه رقابت و حضور مردم را در این مسابقه را فراهم کند. عدالت این است که افراد بتوانند به صورت متوازن در این جامعه استعدادهای خودشان را فعلیت دهند و رشد کنند.
* یعنی مسأله کارآمدی؟
– من نگرانی درباره تمامیت ارضی مطلقاً ندارم، چون ایرانیها همه ما مجموعهای از اقوام هستیم. البته تعبیر مرحوم آقای حبیبی این است که ما یک قوم بیشتر نیسیتم و اگر تعبیر با مسامحه باشد در واقع گروههای مختلفی هستیم. همه اینها دلبستگی به ایران یکپارچه دارند. کردها خودشان را اصالتاً ایرانی و اصل ایران میدانند. میگویند ایرانی واقعی ما هستیم. بلوچها و سیستانیها هم همینطور. میگویند اصل ایرانی بودن از ماست. هیچ بخشی از ایران نیست که تعلق به تمامیت ایران نداشته باشد. من در این زمینه هیچ نگرانی ندارم چون دلبستگیها و پیوندهایی که بین بخشهای مختلف هست، بسیار عمیقتر از این حرفهاست. همین امروز هم حادثهای برای ایران رخ دهد، شما مطمئن باشید همه اقوام میآیند پای کار.
